شبی دست از سرم بدار و سر بر شانه ام بگذار
بکش بر سینه این دیوانه ی حالی به حالی را
"اصغر معاذی"
گر پا دهد برای تو سر نیز می دهم
اینجا به دل سپردن من گیر داده اند
"فرامرز عرب عامری"
قلم و دفتر و یک جرعه می و دست دعا
با همین لشکریان کوی تو را می گیرم
"صادق داوری"
من هوس کردم که مهمانت کنم با قهوه ای
راستی قهوه نمی نوشی تو... چای داغ چه؟
"مهدی مهدی زاده"
فریاد کن بگو که دل از دست داده ای
در عاشقی نشانِ رضایت سکوت نیست !
"محمد عبدالحسینی"