دوست داشتن را که نمی شود عمومی اش کرد
آدم یک نفر را دوست می دارد که نیست
چه کسی به دلتنگیت اهمیت می دهد
به خدا هیچ کس...
امیر وجود
چه عاشقانه با من بازی کردی
و من به همین سادگی
در پس عاشقانههای تو آب شدم
گاهی باید رفت
من و عاشقانه هایم
به خانه بر میگردیم
تو خوش باش با هزار قناری
که بر آسمان دلت پرواز میکنند
می خواهم ببینم
کجای جهان را خواهی گرفت
امیر وجود
دنیا همین است
یک عمر دلخوش آدمهایی میشویم
که عشقشان از دور زیبا و
حرفهایشان از دور شنیدنی و
خودشان هم از دور نزدیک
حالا فقط کافیست این آدمها را کنار خودت ببینی
روزی هزار بار میگویی
عشق ارزانی خودتان
روزهایم را به من پس بدهید
نگه داشتن یک زن
بلد بودن میخواهد
یک زن از تمام مردانگی یک مرد
هیچ نمی خواهد
جز یک خیال راحت
که همانطور که هست
بی هیچ توقع و پنهان کاری
دوستش بداری
آدمى ست دیگر
همیشه دلخوش چیزهایى مى شود
که هر چه بیشتر نزدیکش مى شود
بیشتر از دستش مى دهد
امیر وجود
مواظب باش
اینجا فضاى مجازى است
نکند در عمق تنهاییت
چمدان دل تنگیهایت را
به نغمه نغمههای پوچ و غیرحقیقى ببندی
یادت باشداینجا هر که هر چه میخواهد
می تواند باشد
قاضی، وکیل، نویسنده، شاعر
هنرپیشه، خواننده، مشاور، دکتر، متخصص ،استاد
اینجا حتى آدمها به راحتى تغییر جنسیت مى دهند
زنها مرد مى شوند و مردها زن
اما تو باور نکن
قشنگیهای اینجا فقط در همان چهار چوب
بى اساس خودشان قشنگ هستند
باور کن این آشفته بازار، این دنیاى مجازى، موسیقی پایانی ندارد
نکند خودت را آنقدر درگیر کنی
که همهٔ عمر زل بزنی به گوشیت
امیر وجود
دلبسته ام
هیچ چیز آرامم نمی کند
من چه میدانستم
افسردگی دارد دوست داشتن
امیروجود
سایر اشعار : امیر وجود