نه از خودم فرار کرده ام
نه از شما
به جستجوی کسی رفته ام که
مثل هیچ کس نیست
نگران نباشید
یا با او
باز می گردم
یا او
بازم می گرداند
تا مثل شما زندگی کنم
دلواپسی ام نیست، چه باشی چه نباشی
احساس تو کافی ست، چه متن و چه حواشی
از خویش گذشتم، بِبَرم خاک کن - اما
شعرم چه؟ نه! بی ذوق مبادا شده باشی
می خواستم از تو بنویسم که مدادم
خندید: چه مانده است مرا تا بتراشی
مجموعۀ آماده ی نشرم - خبرِ بَد
یک خالی پُر، خط به خط اش روح خراشی
شصت و سه غزل له شده در زلزلۀ من
شصت و سه نفس، شصت و سه حس متلاشی
نفرین نه، سوال است: چگونه دلت آمد -
بارانم! اسیدانه به من زخم بپاشی؟
محمدعلی بهمنی