مجموعه ای از بهترین تک بیت های استاد هوشنگ ابتهاج قسمت پایانی :
ز کدام ره رسیدی ز کدام در گذشتی
که ندیده،دیده ناگه به درون دل فتادی؟
***
فتنه ی چشم تو چندان ره بیداد گرفت
که شکیب دل من دامن فریاد گرفت
***
آنکه مست آمد و دستی به دلِ ما زد و رفت
خواست تنهایی ما را, به رُخ ما بکشد!
***
بمان که "عشق" به حالِ من و تو غبطه خورَد
بمـان کــه یـــارِ توام، عشق کن کــه یـــارِ منی
***
نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل
هر کجا نامه ی عشق است نشان من و توست
***
دلی که در دو جهان جز تو هیچ یارش نیست
گرش تو یار نباشی جهان به کارش نیست
***
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
***
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
***
در گلو می شکند ناله ام از رقت دل
قصه ها هست ولی طاقت ابرازم نیست
***
دل به امید مرٖهمی، کز تو به خسته ای رسد
ناله به کـوه می بـرد، شکـوه به مـاه می کند
***
خودم را بى تو دلخوش میکنم جانا به هر نوعى
گَهى با اشکِ جانفرسا، گَهى لبخندِ مصنوعى
مجموعه ای از بهترین تک بیت های استاد هوشنگ ابتهاج در چهار قسمت تدارک دیده شده که به مرور خدمت شما خوانندگان عزیز وبلاگ اشعار ناب ارائه خواهد شد.
گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید
همه جا زمزمهٔ عشق نهان من و توست
***
این شبآویخٖتگان را چه ثمر مژدهی صبح؟
مرده را عربدهی خواب شکن حاجت نیست
***
من تماشاى تو مىکردم و غافل بودم
کز تماشاى تو خلقى به تماشاى منند...
***
دردا و دریغا که در این بازی خونین
بازیچهی ایام، دلِ آدمیان است
***
این چه تیغ است که در هر رگ ِ من زخمی از اوست
گر بگویم که تو در خون ِ منی ، بهتان نیست
***
وقـت است که بنشینی و گیسو بگشایـی
تا با تـو بگـویـم غــم شـب های جـدایـی
***
خوابم شکست و مردم چشمم به خون نشست
تا فتنه ی خیال تو برخاست در دلم
***
چه غـریبانه تـو با یـاد وطـن مـی نالی
من چه گویم که غریب است دلـم در وطنـم
***
چه مغرورم! ولی آنقدر زنجیرم به احساسم
که تا رد می شوی کج می کنم سمت تو راهم را...
***
عاشق منم که یار به حالم نظر نکرد
ای خواجه درد هست و لیکن طبیب نیست
مرگ بر هرچه به جز اسم تو در زندگی ام
این که اشکال ندارد تو "شعارم" بشوی
"عمران میری"