آنچه در چشم تو دیدم، غزلی هست عجیب
حرف های شکرینت، عسلی هست عجیب
مدتی هست میان دل من با غم تو
بوسه و ناز و نیاز و بغلی هست عجیب
این حکایت که شدم کشته ی زیبایی تو
حرف تکراری و ضرب المَثلی هست عجیب
همه ی دین مرا جادوی چشم تو ربود
چون که در عمق نگاهت، هُبلی هست عجیب
خنده در صحنه ی دیدار، به روی لب تو
گاه بر نقش خدایی بدلی هست عجیب
خوش به حالم که به عشق تو نفس هست هنوز
بی تو هر لحظه برایم اجلی هست عجیب
جواد مزنگی