ساده بگویم
نگاه زادهی علاقه است
وقتی دو چشم روشن عشق
به تو نگاه میکند
تو دیگر از آن خود نیستی
کودک میشوی ، جوان هستی و جوانی نمیکنی
رد میشوی ، پیر هستی ، میمانی
همیشه در پی آن گمشدهای هستی که با تو هست و نیست
باز در پی آن علاقهی پنهان
آن نگاه همیشه تازه هستی
از آن دو چشم روشن عشق را
در غبار بیامان زمان ، جستجو میکنی
غافل از اینکه
او دیگر تکهای از تو شده است
سایهای خوش بر دل تو
گوشه گوشه این خراب
سرشار از عطر نگاه توست ، عزیز
محمدعلی بهمنی
منتشر شده در : اشعار محمدعلی بهمنی