مثل روشن کردن کبریت در خرمن خطاست
رخنه چیزی به نام عاشقی در من خطاست
در جدل با غصه ها چندیست پا پس می کشم
جنگ از هر حیث با هر چیزِ روئین تن خطاست
گاه احساس خدایی کار دستت می دهد
دیدن هر معضلی از چشم اهریمن خطاست
روح را با قصد پوشاندن به جان دیگری
چون لباس کهنه ای از تن درآوردن خطاست
یار وقتی که ندارد سرنخِ احساس را
مهر ورزیدن به او قدِ سرِ سوزن خطاست
زیر پای سرو جای بید مجنون نیست،نه
پیش تندیس غرور افتادگی کردن خطاست
"جوادمنفرد"
مجموعه شعر منظره ها با تو عکس می گیرند
نشر شانی