برخاستم، بعد از شکستن های تکراری
ای زندگی! دست از سر من کاش برداری
یک عمر شد در خانه ی مهمان فریب تو
بر در نشستم ،غافل از اینکه دو در داری
آوار پرسش های ویران در خودم، ای وای...
از تار و پودم زنده یا مرده خبر داری
حال من ِدر آب و آتش پا به پایت را
گاهی بپرس از سایه ای که پشت سر داری
ای عشق ! ای آرامش جاوید ، می ترسم
حس می کنم شاید تو هم تنهام بگذاری
"عبدالجبار کاکایی"