از تو من تنها نگاهی مختصر میخواستم
من که چشمان تو را از هر نظر میخواستم
گر چه شاید سهم اندوه مرا از دیگران
بیشتر دادی، ولی من بیشتر میخواستم
دین اگر آنگونه بود و آن اگر اینگونه، نه
عشق را بی هیچ اما و اگر میخواستم
روزگارم هر چه باشد وامدار چشم توست
من که در هر کاری از چشمت نظر میخواستم
رستن از بند قفس رنج اسارت را فزود
آه آری باید اول بال و پر میخواستم
رفت عمری تا بدانم خویش را گم کردهام
تا بیایم خویش را عمری دگر میخواستم
باید از ماهی بخواهم راز دریا را، اگر
پیش از این از ساحل سطحی نگر میخواستم
خواب دیدم پیله میبافم به دور خویشتن
کاش روزی مثل یک پروانه میخواستم
"سعید پورطهماسب"
ﺗـــﻮ
ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺩﺍﺭﯼ..
ﭼﺮﺍ نمی آیی ﻣﺮﺍ ﺑﺒﯿﻨﯽ
ﺗﺎ ﺑﺒﯿﻨﯽ
ﻧﮕﺎﻩ،
ﺭﻭﯾﺪﺍﺩ ﮐﻤﯽ ﻧﯿﺴﺖ..!
"حافظ ایمانی"