حالا که رفته ای
گلدان کنار پنجره خالیست
برمی گردم، از پیرهنت گلی می چینم
این گونه بهتر است
خاطره ها پیر نمی شوند
محمدرضا عبدالملکیان
هنوز فرصت هست
برای دیدن یک گل
هنوز فرصت هست
هنوز می شود آیینه را تماشا کرد
و خط کشید به روی خطوط نا روشن
هنوز می شود از خانه تا خیابان رفت
و چشم را به تماشای واقعیت برد
نگاه کن!
هجوم وسوسه ی میدان
و آرزوی فروش دو پاکت سیگار
چگونه غربت مردان روستایی را
گره زده است به آغاز بی سرانجامی
محمدرضا عبدالملکیان