چه کاری میکردید؟ آمدم،گفتند کاری اضطراری داشته
با خودم گفتم: خدا! یعنی چه کاری داشته؟
گفت: دلتنگ تو بودم، حالم اصلا خوب نیست
گفت بی من گریه کرده، حال زاری داشته
گفت: می خواهم کمی خلوت کنم،پیشم نیا
من که می دانم دروغ است و قراری داشته
از صدایش خوب می فهمم که از من خسته است
خوب می فهمد چه گفتم هرکه یاری داشته
گفتمش یک روز، رازی داشته با غیر من؟
در صدایش لرزه ای افتاد؛ آری داشته
گفت:در بند توام دیوانه جان! گفتم: نترس
هرکه زندانی شده راه فراری داشته
عشق برد و باخت دارد ؛ هرکه عاشق میشود
در ضمیرش میل پنهان قماری داشته
"آرش شفاعی"
گیرم که مضطرب شده ای، غم گرفتهای
دست مرا چه خوب ، که محکم گرفتهای
به به چه گونه های تر ِ دلبرانهای
گلبرگ های قرمز شبنم گرفتهای
در "های وهوی" مجلس شادانه دیدمت
کز کرده ای و نوحه ی نو دم گرفتهای
عید آمد و لباس سیاهت عوض نشد
نوروز هم عزای محرم گرفتهای
چرخی بزن زمین و زمان زیر و رو شود
شعری بخوان، دوباره که ماتم گرفتهای
از بس برای خاطر تو گل خریده ام
حساسیت به میخک و مریم گرفتهای
عشق تو هیچ وقت نرفته است از سرم
با اینکه سالهاست به هیچم گرفتهای
گاهی اگر که عشق ترا دست کم گرفت
تقصیر توست دست مرا کم گرفتهای
"آرش شفاعی"