مگر می شود
بوی " تو " را داشت و
خاطراتت را بوئید و
تو نباشی و اشک نباشد ؟
وای
باز آبی پوشیده ای ؟
چقدر به تو می آید این لباس
می دانی ؟
آبی توئی وقتی عاشقی
همین ، آبی از تو رنگ می گیرد
مهربان
من که پا به پای تو آمده ام فقط نمی دانم چرا این بار تنها رفتی ؟
چقدر گفتم که بیا و نرو ؟
چقدر گفتم حالا که می روی زود بیا
وقت رفتن یک آن ایستادی
در ازدحام نگاه ها ، نگاهم کردی
دستی تکان دادی و آرام رفتی
پشت این شعر مردی می گرید