خندید و گفت: خانه ،
بهرِ که آماده می کُنی ؟!
گفتم : دلا !
چرا ،
سؤالِ نسنجیده می کُنی ؟!
گفتا :
که این غروبِ جمعه،دگر منتظر مباش!
گفتم :عزیزِ دل !
اگر که بیاید ،چه می کُنی ؟
فرهاد عطار حمیدی لنگرودی