من خانهات هستم،چه میخواهی عزیزم
از این مسافرخانههای بین راهی؟
اعظم سعادتمند
از بهر چه در مجلس جانانه نباشم
گرد سر آن شمع چو پروانه نباشم
.
بیموجب از او رنجم و بیوجه کنم صلح
اینها نکنم عاشق دیوانه نباشم
.
صد فصل بهار آید و بیرون ننهم گام
ترسم که بیایی تو و در خانه نباشم
.
بیگانه شوم از تو که بیگانه پرستی
آزار کشم گر ز تو بیگانه نباشم
.
وحشی صفت از نرگس مخمور تو مستم
زانست که بی نعرهٔ مستانه نباشم
وحشی بافقی
وقتی که چای چشـمِ پُررنگ تو دم باشـد
مردی که پیشت می نشیند، خسته تر بهتر
دنیا مـــرا با رفتن تو امتحان می کرد
نوع سوالاتش همیشه جای خالی بود
گفتم: اگر روزی نباشی، زود می میرم
گفتی چه شعری آفرین! احسنت!
عالیبود!
حسین میرقاسمی
من از تو هیچ -به جز بودنت- نمی خواهم
تمام عمر در آغوشم استراحت کن...
موج دریای جنون واقف آرامش نیست
آن حبابم که نفس تازه کند می میرد
خیالی نیست؛ دیگر درد هایم را نمی گویم
به روی دردهای کهنه ام تشدید بگذارید
حاصل دور زندگی صحبت آشنا بود
تا تو ز من بریدهای من ز جهان بریدهام
"رهی معیری"
رشک میبردند شهری بر من و احوال من
کرد ضایع کار من این بخت بی اقبال من
.
.
"وحشی بافقی"