آمد به خیالم ، به کنارم که نیامد!
دیوانه سر قول و قرارم که نیاﻣﺪ
بیرون زدم از خانه به آوارگی شهر
خود را به نسیمی بسپارم که نیامد
شهری پُر صورت ولی از عاطفه خالی
این چهره و آن چهره،به کارم که نیامد
جز سقف چه آوار بریزم به سری که
بر خاک نیفتاد و به دارم که نیامد
تا صبح من و کوچه و دلشوره ی باران
می گفت، ببارم که ببارم که نیامد
عبدالجبار کاکایی
سعادت و خوشبختی رو براتون آرزومندم... خوشحال میشم به منم سر بزنین نیومدی هم اشکال نداره بازم ممنون موفق باشی
98651