اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...
اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...

ای زلف تو سرسلسله ی خانه به دوشان

ای زلف تو سرسلسله ی خانه به دوشان
چشمان تو سر حلقه ی پیمانه فروشان

آوازه ی نیک تو از آواز دل من
از من نکن ای دوست، نکن،روی نپوشان

جان بی تو جهنمکده ای شعله مزاج است
سلول به سلول من از داغ تو جوشان

این عشق چه معجون غریبی ست که کافی ست
تا سنگ غزلخوان شود و خاک خروشان

این طایفه با روسری آشوب  جهان اند
ای وای اگر سربکشد یک سر موشان!
 
"کمال الدین علاالدینی شورمستی"

دوستت دارم / Susan Polis Schutz

"دوستت دارم "

گاه انسان باید در سختی باشد 
تا به دیگری دست یاری دهد 

گاه انسان باید با بخت بد روبه رو شود 
تا هدفش را بهتر بشناسد 

گاه به طوفان نیاز است 
تا او قدر آرامش بداند 

گاه باید به او آسیب رسد 
تا با احساس تر شود 

گاه باید در شک و تردید باشد 
تا به دیگری اطمینان کند 

گاه باید در گوشه ای تنها بماند 
تا واقعیت وجود خود را بشناسد 

گاه باید از شگفتی رها شود 
تا به آگاهی برسد 

گاه باید کاملاً بی احساس باشد 
تا بتواند همه چیز را حس کند 

گاه باید در اوج شور و احساس بود 
تا به قلب او راه یافت 
و او به روی عشق در بگشاید 

چه بسیار از اینها را پشت سر گذاشته ام 
و می دانم 
نه تنها آماده ی عاشق تو شدن هستم 
بلکه عاشق تو هستم.


"سوزان پولیس شوتز"

از کتاب سرخ به رنگ عشق

ترجمه: رویا پرتوی


باد از مزار ِ پاک شهیدان رسیده است

باد از مزار ِ پاک شهیدان رسیده است

این سان که لاله ریز و گل افشان رسیده است


در چارفصل مرثیه ، آفاق چشم مان

ابری شده است و نوبت باران رسیده است


ره توشه را زِ خون عزیزان گرفته است

تا کاروان به منزل جانان رسیده است


یاران ِ رفته با خط ِ خونین نوشته اند :

اوج ستم همیشه به طغیان رسیده است


پاکیزه دامنا ! وطنا ! در هوای توست

این چاک سینه ای که به دامان رسیده است


کی سر تهی شده است ز شور و ز شوق تو ؟

کی داستان عشق به پایان رسیده است ؟


"حسین منزوی"


پشت دیوار همین کوچه به دارم بزنید

پشت دیوار همین کوچه به دارم بزنید

من که رفتم ... بنشینید و هوارم بزنید


باد هم آگهی مرگ مرا خواهد برد

بنوسید که: "بد بودم" و جارم بزنید


من از آیین شما سیر شدم.. سیر شدم

پنجه در هر چه که من واهمه دارم بزنید


دست هایم چقدر بود و به دریا نرسید؟!

خبر مرگ مرا طعنه به یارم بزنید


آی! آنها!! که به بی برگی من می خندید!

مرد باشید و...بیایید... و.... کنارم بزنید


"نجمه زارع"


گناهانم را دوست دارم!

گناهانم را دوست دارم!

بیشتر از تمام کار های خوبی که کرده ام،

می دانی چرا؟

آنها واقعی ترین انتخاب های من هستند.

 

"سید علی صالحی"